ناشناس ( تحصیلات : کم سواد ، 24 ساله )

با سلام خدمت شما

آیا مواردی مانند فطرت ، نفس (اماره، لوامه ، مطمئنه و ... ) و هم چنین دل انسان که شامل صدر و شقاف و قلب و فواد ) می باشد همه در بعد روحانی جای می گیرند؟
سوال بعد اینکه آیا در بین موارد پیش گفته، موردی زیر مجموعه مورد یا موارد دیگر است؟
یا اینکه به صورت جداگانه در روح مستقر می باشند؟
سوال بعد اینکه توجه اسلام نسبت به کدام از موارد کیفیت و کمیت بیشتر است؟ و در اصل کدام مبنا می باشد (با منبع)
با احترام


مشاور (حجت الاسلام منتظمی)

کاربر محترم سوال 1 و2و3 شما باهم جواب داه می شود چون از هم جدا نیستند توضیح در مورد نفس شايد اين توهم پيش آيد که انسان داراي سه روح يا نفس جداگانه باشد در حالي که اين توهمي نادرست است. انسان يک روح و يک نفس بيشتر ندارد. منتهي اين يک نفس داراي مراتب و درجات متفاوتي است. يک مرتبه نازله از نفس همان نفس اماره است که به بدي ها امر مي کند مرتبه بالاتر از آن نفس لوامه و سرزنش کننده است که انسان را پس از ارتکاب گناه،‌ سرزنش و نکوهش مي کند.مرتبه بالاتر از نفس لوامه، نفس مطمئنه است که انسان به يک آرامش و اطمينان نفساني رسيده است.بنابراين بستگي دارد که کدام يک از مراتب مذکور در انسان به فعليت و شکوفايي رسيده باشد.. در اصل مراتب درجه بندی است و این به خود انسان و تلاش او برمی گردد که در کجا قرار دارد. نفس اماره که از زبان حضرت يوسف نقل مي فرمايد: « وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي إِنَّ النَّفْسَ َلأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ»(يوسف/53) نفس اماره به سوء يعني نفسي که به انسان فرمان به بدي مي دهد و انسان يک خاصيت بيشتر ندارد و آن اين است که هميشه فرمان به بدي مي دهد. : نفس لوامه،‌نفس ملامتگر. نفس ملامتگر يعني قوه اي که در درون انسان است و خود انسان را در کار بد مورد ملامت قرار مي دهد، يعني اگر کار بد بکند ملامت مي کند که چرا ما اين کار را کرديم؟ و اگر کار خوب را نکرده يا کم کرده است، باز خودش را ملامت مي کند: چرا فلان کار خوب را من نکردم يا فلان کار خوب را من کم کردم. درست نقطه مقابل نفس اماره. نفس مطمئنه است که آن درجه بالاتر است: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (27)ارْجِعي إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً (28)فَادْخُلي في عِبادي (29)وَ ادْخُلي جَنَّتي(30)(فجر/27-30)اي نفس آرامش يافته، اين نفس به حقيقت واصل شده،‌ اي نفس از هر گونه دغدغه و شک و شبه و دو دلي و ترديد و ترس و جبن و همه چيز رهايي يافته و به آرامش و طمأنينه کامل رسيده! توضیح در مورد دل معادل واژه(دل) در زبان فارسی درکلام ا... مجید چهار واژه با نام های صدر-شقاف-قلب و فواد آمده که به 4 ساحت وجودی انسان اشاره میکند و به تناسب موقعیت در ایات الهی به ان پرداخته شده است. از همین جا معلوم می شود که مفاهیم بسته به کاربرد و موقعیت به کارگیری آنها با یکدیگر متفاوتند و معنای کاملا متفاوتی از آنها ا ستفاد می شود.اما متاسفانه یعضی ها با ترجمه اشتباه همه این 4 واژه را به واژه (دل) معنا کرده در صورتی که با تامل در آیات وروایات مشخص می شود کارکرد( شرح وضیق در مفهوم صدر نهفته است )و(در مفهوم شقاف،حب وبغض موضوعیت دارد) و(در مفهوم قلب ایمان وکفر رقم میخورد) و (در مفهوم فواد هم سرنوشت حق وباطل رقم می خورد.)در حقیقت با تعمق و تدبر در آیات الهی از 4 مفهوم قرآنی صدر، شقاف، قلب و فواد 8 مفهوم دیگر که شرح وضیق ،حب و بغض، ایمان و کفر و حق و باطل است استخراج میشود توضیح چهار واژه: لایه اول صدر : محل شادی و اندوه . هنگامی که شادی میکنیم شرح صدر انجام می شود و سینه انسان باز میشود . همان طور که موسی (ع) فرمود : رب الشرحلی صدری و در سوره شرح داریم که : بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ ﴿۱﴾ وَوَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ ﴿۲﴾ آيا براى تو سينه‏ات را نگشاده‏ايم (۱) و بار گرانت را از تو برنداشتيم (۲) بر عکس آن بسته شدن صدر است که می گویند انسان دلتنگی میکند . این حالت بر روی صدر است . جهان غرب با آن همه ادعا هنوز به طور کامل نتواسته ثابت کند که این حالات چگونه و در کجای جز انسان روی میدهد و نخواهد توانست چرا که این حالات بر روی روح انسان است نه جسم او . لایه دوم شقاف : در قران در سوره یوسف داریم : وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَن نَّفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ ﴿۳۰﴾ و زنان در شهر گفتند زن عزيز از غلام خود كام خواسته و سخت‏خاطرخواه او شده است به راستى ما او را در گمراهى آشكارى مى‏بينيم (۳۰) شقاف محل حب و بغض است . براساس گفته جناب عباسی هنوز مقاله جامعی برای این دو واژه هیچ کس منتشر نکرده است حتی در حوزه های علمیه هم مقاله کاملی هنوز ارئه نشده (البته آخرین اخباز حوزه در دست نیست) همین قدر که گفته اند که پرده ای روی قلب برخی هم گفتن لایه ای زیر قلب است. و حالا بسیار جالب است که در جنگ نرم که خود غربی ها اون رو مطرح کردن گفته اند که جنگ نرم یعنی تسخیر قلب و ذهن (Heart & mind ) و قلب ها را با حب و بغض و ذهن ها را با شک و یقین تسخیر میکنند. اگر به چیزی یا کسی حب بورزیم نسبت به آن ولایت داریم همان تبلّی اگر به چیزی یا کسی بغض بورزیم نسبت به آن برائت داریم همان تبرّی این که در انتهای فروع دین تبّلی و تبرّی مطرح شده این ها در حوزه شقاف ما رقم میخورد. لایه سوم قلب قلب محل کفر و ایمان است ایمان به قلب انسان وارد میشود. خداوند در سوره حجرات میفرمایند : قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿۱۴﴾ باديه‏نشينان گفتند ايمان آورديم بگو ايمان نياورده‏ايد ليكن بگوييد اسلام آورديم و هنوز در دلهاى شما ايمان داخل نشده است و اگر خدا و پيامبر او را فرمان بريد از [ارزش] كرده‏هايتان چيزى كم نمى‏كند خدا آمرزنده مهربان است (۱۴) پس اسلام در کدام جزئ قرار دارد ؟ در لایه صدر یعنی همان لایه اول . کفر و ایمان و شک و یقین در قلب ما رقم میخورد . و آن چه که غربی ها به آن ذهن میگویند جزئی از قلب انسان است . گفتند ای شیخ دل (قلب) های ما خفته است که سخن تو در آن اثر نمیکند چه کنیم ؟ گفت کاش خفته بود که خفته را به جنبانیدنی بیدار شود؛ دل های شما مرده است که هر چند که میجنبانی بیدار نشود. لایه چهارم فواد (فئاد) فواد جزئی از وجود ماست که گوش دارد و چشم . همان طور که گفته شده : چشم دل باز کن که جان بینی / آنچه نادیدنی است آن بینی این اشاره به همان فواد ماست . فواد محل رویت حق و باطل است . خداوند میفرمایند تقوا بورزید تا به شما قدرت فرق بدهیم . یعنی قدرت تشخیص حق و باطل . بنابر این فواد زمانی فعال است که انسان تقوا بورزد .